بیخوابی یا کمخوابی یک علامت است که فرد بهطور مستمر به خواب نمیرود. به عبارتی دیگر مشکل در به خواب رفتن، بیدار شدن مکرر در خلال شب همراه با ناتوانی یا اشکال در به خواب رفتن مجدد، بیدارشدن خیلی زود در صبح و خوابی که باعث تجدید قوا نشود را بیخوابی گویند.
بیخوابی یکی از اختلالات خواب است که در روانشناسی خواب مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد. ناتوانی در به خواب رفتن یا ناتوانی در خواب ماندن در مدت طولانی یا خواب عمیق را کم خوابی میگویند. کمخوابی در واقع خود بیماری به حساب نمیآید بلکه جزء علایم بیماری محسوب میشود. کمخوابی معمولاً ناشی از اضطراب و تنش هیجانی است. از دیگر علل کم خوابی، میتوان احساس عدم امنیت، ترس از تنهایی، افسردگی و مصرف کافئین را نام برد. کمخوابی در بین زنان ۱٫۴ برابر مردان رایج است. بنابر آمارهای وزارت بهداشت آمریکا سالانه ۶۴ میلیون نفر از آمریکاییها از کمخوابی رنج میبرند. مصرف داروهای ضدافسردگی، قرصهای خوابآور میتواند برای درمان موقت این بیماری مفید باشد؛ اما بهترین راه برای درمان بیخوابی در بیشتر افراد، استفاده از روش CBT-I است. به این درمان، درمان شناختی رفتاری بیخوابی نیز میگویند.
دریافت فیلم آموزشی
حجم: 13.5 مگابایت
بازیهای رایانهای زمانی به اعتیاد برای افراد تبدیل میشوند که وقتی شخص شروع به بازی میکند، خود را در رابطه و در قالب شخصیتهای بازی حس کند. و شرکت های تولید کننده بازی هر چه در توان دارند برای ایجاد همین همزاد پنداری و در واقع اعتیاد آور کردن بازی به کار می گیرند و میلیون ها دلار هزینه را به جان می خرند که کاراکتر سازی مناسب داشته باشند.بی اهمیت نشان دادن زمان، استفاده نادرست از پول و احساسات چندگانه میتواند از عوامل اعتیاد به بازیهای آنلاین باشد.
داستان "پینوکیو" دروغ از آب درآمد! پژوهشگران اسپانیایی دریافتند که دروغ گفتن سبب کاهش دمای نوک بینی و کوچک شدن آن میشود.
دروغ گفتن بینی را کوچک میکند.
به گزارش دیلیمیل، داستان "پینوکیو" یکی از داستانهایی است که همه ما راجع به آن شنیدهایم. در این قصه زمانیکه پینوکیو دروغ میگفت، بینی آن رشد میکرد.
ولی در دنیای واقعی عکس این ماجرا صحت دارد.
محققان نشان دادند، زمانیکه فردی دروغ میگوید، بینی وی به علت کاهش درجه کوچک میشود.
این محققان یک دروغ سنج طراحی کردند که دمای بینی افراد را اندازهگیری میکند.
دقت این دستگاه نیز ۸۰ درصد است.
محققان دانشگاه "گراندا"( Granada) این دستگاه که "اثر پینوکیو" نام دارد را توسعه دادهاند.
زمانیکه ما دروغ میگوییم، دمای نوک بینی تا ۱.۲ درجه سانتیگراد کاهش مییابد. این در حالی است که دمای پیشانی ۱.۵ درجه سانتیگراد افزایش مییابد.
هرچه قدرکه تفاوت دمایی پیشانی و نوک بینی بیشتر باشد، آن فرد با احتمال زیادتری دروغ میگوید.
این عکسالعمل عجیب و غریب به وسیله نیروی مغزی است که ما به هنگام دروغ گفتن از خود نشان میدهیم. البته به هنگام دروغ گفتن اضطراب هم پیدا میکنیم.
این اضطراب سبب کاهش دمای بینی میشود.
گرچه که کوچک شدن بینی به هنگام دروغ گفتن با چشم دیده نمیشود.
در این آزمایش ۶۰ دانشجو مورد آزمایش قرار گرفتند که در ۸۰ درصد آنها این تغییرات دمایی در پیشانی و نوک بینی قابل مشاهده بود.
صحت دستگاه دروغسنج ساخت این محققان نیز نسبت به دستگاههای مشابه بیشتر بود.
یکی از کابردهای این روش این است که پلیسها میتوانند به هنگام بازجویی از مجرمان از دوربینهای حرارتی استفاده کنند تا متوجه شوند که آیا مجرمان دروغ میگویند یا خیر.
آدمها فکر میکنند زندگیشان در این دنیا بامعناست، البته تا پیش از اینکه کسی نامشان را فراموش کند!
پل بیشیلیو در آتلانتیک نوشت:
یکی از دوستان نزدیکِ یکی از دوستان نزدیکم هرازگاه من را میبیند، اما هیچ وقت من را به یاد نمیآورد. در چند سال گذشته چهار بار با هم گشتوگذار کردهایم و هر بار لبخندی بر لب داشته و دستش را خیلی رسمی دراز کرده تا دست بدهیم. میگوید: «سلام، جرکفیس هستم» (البته این نام برای حفظ آبروی او تغییر کرده است).
پاسخ میدهم: «سلام، بله. قبلاً همدیگر را توی کافه دیدهایم و قبل از آن هم توی آپارتمان دوستمان».
واضح است که یادش نمیآید اما میگوید: «آه، بله».
میزان ابتلا به افسردگی در میان زنان بسیار بیشتر از مردان است که این خود میتواند ناشی از وجود تبعیضهای جنسیتی حاکم بر جامعه یا باورهای نادرست باشد.
هر چند نمیتوان تاثیر عوامل دیگر را در ابتلا به افسردگی نایده گرفت، اما به طور کلی باید اذعان کرد که درمان افسردگی زنان یا مساعد کردن شرایط برای ابتلا نشدن به آن می تواند آثار مثبت فراوانی در جامعه و خانواده برجای بگذارد.
از اینرو برای بررسی دلایل و راهکارهای درمان افسردگی در زنان اقدام به تهیه گزارشی از«مریم رامشت»، مدرس دانشگاه و روانشناس، «مجتبی نورانی» روانشناس و «عطا ا... محمدی» روانشناس کرده است که در ادامه آن را می خوانیم:
یک مدرس دانشگاه در ارتباط با افزایش افسردگی در زنان می گوید:
افسردگی در زنان و مردان وجود دارد، اما در برخی از جوامع افسردگی در میان زنان بسیار بیشتر از مردان است. به عنوان مثال در کلانشهرها میزان افسردگی خانم ها به نسبت کمتر از میزان افسردگی در زنان ساکن در روستاها یا شهرهای که آن رشد اقتصادی و اجتماعی لازم را ندارند و زنان از آن جایگاه و نقش اجتماعی پررنگ برخوردار نیستند.
مریم رامشت با اشاره به مطلب فوق میافزاید: باید در نظر داشت در هر جایی که زنان نقش اجتماعی پررنگ تری را داشته باشند و فعال تر باشند، به طور طبیعی میزان افسردگی آنها به مراتب کمتر خواهد بود. او در ادامه بیان می کند: تحقیقات نشان می دهد که زنان خانه دار بیش از زنان شاغل دچار افسردگی و اضطراب هستند، علت اصلی آن هم کمبود یا نبود فعالیت های اجتماعی و اقتصادی است.
این روانشناس در پاسخ به این سوال که چرا زنان بیشتر از مردان مبتلا به افسردگی می شوند، می گوید: ریشه اصلی این قضیه به جنبههای جسمانی زنان و مردان ارتباط دارد. به عنوان مثال خانم ها در طول ماه تغییرات هورمونی را در زمان قاعدگی خود تجربه می کنند که این خود درصدی از اضطراب و افسردگی را به همراه دارد. همچنین این مساله باعث می شود که آمار افسردگی در میان زنان بیشتر باشد. بنا بر آمار موجود نزدیک به 30 - 40 درصد از خانم هایی که زایمان می کنند، نیز به افسردگی مبتلا می شوند که این مورد هم به دلیل تغییرات هورمونی است که در بدن خانم ها به وجود می آید.
او ادامه می دهد: مهم ترین دلیل افسردگی زنان را می توان در نقش اجتماعی آنها جستوجو کرد. اگر خانم ها بتوانند از وضعیت یا موقعیتی که دارند استفاده بهینه داشته باشند و نقش اجتماعی یا اقتصادی تاثیرگذاری داشته باشند، کمتر به افسردگی مبتلا می شوند. بهطور کلی احساس مثبت بودن، موثر بودن و احساس مفید بودن برای خود یا اطرافیان می تواند در کاهش ابتلا به افسردگی در میان زنان تاثیرگذار باشد.
رامشت کم رنگ بودن نقش زنان نسبت به مردان را در جامعه یکی دیگر از دلایل افسردگی زنان عنوان و اذعان می کند: بر اساس نظرسنجی های به عمل آمده هرگاه زنان در جامعه از نقش کم رنگ تری برخوردار باشند، میزان ابتلا به افسردگی در میان آنها نیز به طرز عجیبی افزایش می یابد.
او نقش خشونت را در ابتلا به افسردگی در زنان بسیار تاثیرگذار میداند و ادامه می دهد: زنان و کودکان از نظر دفاعی در موقعیت ضعیف تری نسبت به آقایان قرار دارند و خشونتی که نسبت به زنان چه در ایران و چه در سایر جوامع دیگر اعمال می شود، دلیل سرخوردگی، ناکامی و افسردگی زنان را فراهم می کند.
در همین رابطه باید به بحث حمایت های قانونی نیز اشاره کنیم، هر جا که زنان از لحاظ قانونی و حقوق فردی خود مورد حمایت قرار نگیرند، احساس سرخوردگی و احساس افسردگی در میان آنها افزایش می یابد و در جوامعی که در رعایت حقوق زنان شائبه ای وجود دارد، در آن جامعه درصد افسردگی زنان بیشتر است.
چرا که نمی توانند نسبت به قوانین موجود اعتراض کنند، شما اگر خشم خود را نشان دهید، پرخاشگر می شوید و اگر خشم خود را درونی کنید به یک آدم افسرده تبدیل می شوید.
او در ادامه می افزاید: آقایان اگر نسبت به قوانین، موقعیت های فردی یا شرایط موجود خشمی داشته باشند، آن را بیشتر ابراز می کنند، اما خانم ها به لحاظ فرهنگی و آموزه ها یا به لحاظ موقعیت های اجتماعی خشم خود را کمتر بروز می دهند و فرو خوردن خشم باعث می شود که درصد افسردگی بیشتری را هم تحمل کنند.
خانم ها اگر احساس کنند حقوق فردی آنها در نظر گرفته نشده است، احساس خشم زیادی را تجربه می کنند و اگر نتوانند این خشم را ابراز بکنند به طور طبیعی افسرده خواهند شد.
رامشت در ارتباط با نقش جامعه و باورهای سنتی حاکم بر آن در ابتلای زنان به افسردگی می گوید: در حال حاضر شرایط موجود در جامعه بهتر شده است، اما خانم ها از نظر ابراز احساسات، ابراز مخالفت و پافشاری روی حقوق خود که به طور معمول در جوامع سنتی و به ویژه جامعه ما و در مناطق دورافتاده کمتر دیده می شود که این خود دلیل افزایش افسردگی و سرخوردگی در زنان شده است.
اگر که در جامعه حقوق برابر میان زن و مرد قائل نشویم، بهطور حتم این مساله باعث میشود که زنان احساس کهتری، احساس حقارت و احساس افسردگی بکنند.
او در خصوص میزان ابتلا به افسردگی در خانم های مجرد می گوید: خیلی از نیازها مانند عشق، روابط احساسی روابط زناشویی یا نیازهای اقتصادی می تواند از طریق یک ازدواج مطلوب تامین شود، حال خانم یا آقا اگر نتواند ازدواج کند که البته این پدیده به شدت در جامعه ما رو به افزایش است.
به طور طبیعی نیازهای اجتماعی و اقتصادی، نیاز به مورد محبت واقع شدن یا محبت کردن در این افراد تامین نمی شود که این خود می تواند به سرخوردگی و در نهایت افسردگی منجر شود. ما باید ببینم نهادهایی که متولی تامین امنیت اجتماعی و مسائلی از این دست هستند، برای این دسته از خانم ها چه تمهیداتی را در نظر گرفتهاند.
این مدرس دانشگاه در ارتباط با خانم هایی که در اوایل ازدواج مبتلا به افسردگی می شوند، اظهار میکند: در بیشتر موارد زنان در اوایل زندگی مشترک خود به افسردگی مبتلا می شوند، اما به مرور زمان یا با تولد کودک شرایط کمی بهبود خواهد یافت، چرا که دیدن رشد کودک خود می تواند بسیار لذت بخش باشد.
روابط اجتماعی مناسب راهی برای مقابله با افسردگی
یک روانشناس در ارتباط با دلایل افزایش ابتلا به افسردگی در زنان می گوید: علت اصلی این مهم را می توان در تفاوت های جنسیتی جستوجو کرد.
مجتبی نورانی با تایید مطلب فوق اذعان میدارد: تغییرات هورمونی و اختلال در خلقیات که در دوره های خاصی خانم ها ایجاد می شود، می تواند زمینه ابتلا به افسردگی در زنان شود. او در ادامه تاکید میکند: تفاوتهای فردی و تفاوت های جنسیتی نیز می تواند در بروز افسردگی در زنان موثر باشد، چرا که زنان نسبت به پدیده های محیطی حساسیت بیشتری دارند و به همین علت می توان گفت که میزان ابتلا به افسردگی در زنان بیشتر از مردان است.
نورانی درباره نقش تبعیض های جنسیتی که در جامعه وجود دارد و تاثیر آن در ابتلای زنان به افسردگی می گوید: برای بررسی این موضوع از این دیدگاه نیاز به آمار موثق وجود دارد، بیشتر این ایدئولوژیها بر اساس یک گفتمان به وجود می آید و تا به امروز کار تخصصی چندانی در این خصوص صورت نگرفته است، اما بهطور کلی تبعیض های جنسیتی می تواند آثار منفی را روی افراد به جای بگذارد.
تبعیض باعث ایجاد ناراحتی در افراد می شود که این مساله می تواند خود باعث بروز افسردگی در میان زنان شود.
او می افزاید: یکی دیگر از عواملی که می تواند اثر بگذارد، بر شکلگیری افسردگی احساس افراد نسبت به خود است، یعنی افراد زمانی که احساس بیکفایتی می کنند، این خود تولید غم می کند که این احساس می تواند منجر به افسردگی شود.
نورانی نقش ثروت یا طبقه اجتماعی را در میزان ابتلا به افسردگی این گونه می داند: طبق شواهد موجود امروزه ثروت یا برخورداری از طبقه عالی اجتماعی نمی تواند مانعی برای ابتلا به افسردگی در زنان شود، چرا که ظهور و ابتلا به افسردگی در افراد متفاوت است
این روانشناس در ارتباط با راهکارهای موجود برای مقابله با افسردگی در زنان می گوید: آن چیزی که به صورت کلی می تواند به حل این مساله کمک کند بحث مشارکت های اجتماعی است، چرا که این مهم می تواند احساس کارآمدی، باکفایتی و موثر بودن را افزایش دهد که این خود می تواند به کاهش ابتلا به افسردگی نیز تاثیرگذار باشد.
او ادامه می دهد: از سوی دیگر باید خاطر نشان کرد که موفقیت بهطور حتم نمی تواند مانع ابتلا به افسردگی شود، چرا که طبق آمار موجود امروزه در سرتاسر دنیا افرادی وجود دارند که علاوه بر موفقیت های چشمگیری که به دست آورده اند باز هم به افسردگی مبتلا میشوند که شاید در این موارد بتوان مشکل در برقرار کردن رابطه مناسب را بسیار موثر دانست.
نورانی در خصوص نقش روابط اجتماعی و فردی افراد میگوید: تقویت یا بهبود روابط اجتماعی یا روابط فردی می تواند در کاهش ابتلا به افسردگی نیز موثر باشد، از اینرو توصیه می شود، افراد مبتلا به افسردگی نیز در بهبود روابط اجتماعی یا فردی خود کوشا باشند.
او در ارتباط با نقش ازدواج در ابتلا به افسردگی بیان می کند: در بسیاری از مواقع ازدواج بدون شناخت از خود یا طرف مقابل صورت می گیرد که این عامل نیز بسیار در ابتلا به افسردگی موثر است که البته برای جلوگیری از این مهم توصیه می شود، افراد با شناخت بهتر یا عاقلانه تر طرف مقابل خود را انتخاب کنند و از انتخاب های آرمان گرایانه تا حد امکان دوری کنند.
مجتبی نورانی در پایان متذکر می شود که آن عاملی تاثیرگذار در مقوله شادکامی است، هنر برقراری رابطه خوب و سالم است. همچنین عدم تحقق نیازهای اجتماعی نیز می تواند در ابتلا به افسردگی تاثیرگذار باشد.
مادران افسرده فرزندان افسرده تربیت میکنند
در ادامه یک روانشناس در ارتباط با دلایل افزایش ابتلا به افسردگی در زنان می گوید: طبق آمار موجود امروزه تعداد زنان مبتلا به افسردگی به مراتب بالاتر از مردان است که این خود جای بسی تامل دارد.
عطا ا... محمدی با اشاره به مطلب فوق اذعان می دارد: مسائل فرهنگی و تبعیض های موجود در جامعه می تواند نقش بسزایی را در افسردگی زنان ایفا کند که البته شاید این مهم بیشتر مختص جوامع توسعه نیافته باشد، چرا که در جوامع پیشرفته این تبعیض ها کمتر به چشم می خورد.
او می افزاید: اختلالات هورمونی یا زایمان نیز می تواند در ابتلای زنان به افسردگی بسیار موثر باشد، چرا که تحقیقات ثابت کرده است، موارد مذکور تاثیر بسزایی در خلقیات زن برجای می گذارد.
محمدی در خصوص آسیب پذیر بودن زنان نسبت به مساله طلاق می گوید: تا به امروز مطالعه دقیقی روی این موضوع صورت نگرفته است، از اینرو نمی توان با قاطعیت گفت که زنان آسیب پذیری بیشتری نسبت به مردان در مساله طلاق دارند، اما بهطور کلی چون زنان از حمایت های اجتماعی و خانوادگی لازم برخوردار نیستند، به طور حتم آسیبهای بیشتری را نیز متحمل خواهند شد.
که این خود می تواند منجر به افسردگی در زنان شود. او ادامه می دهد: تبعیض های جنسیتی نیز در افسردگی زنان تاثیرگذار است، چرا که باید در نظر داشت، دلایل افسردگی در مردان هم اندک است و هم اینکه مردان به خاطر شرایط و امکاناتی که در جامعه دارند به راحتی مشکلات پیش روی خود را حل می کنند و در موارد نادر به افسردگی مبتلا می شوند.
اما زنان به هنگام مواجه با هرگونه تنشی چون از اختیارات یک مرد برخوردار نیستند، بنابراین بیشتر احتمال بروز افسردگی در آنها وجود دارد.
این روانشناس در ارتباط با نقش برخورداری از تحصیلات عالیه یا داشتن رتبه اجتماعی بالا در افسردگی زنان می گوید: به طور حتم زنانی که از رتبه و یا مقام اجتماعی بالایی برخوردار هستند، کمتر به افسردگی مبتلا می شوند، اما زمینههای ژنتیکی و فیزلوژیکی نیز در ابتلا به افسردگی موثر خواهد بود.
از این رو با قاطعیت نمی توان گفت که زنان تحصیلکرده به افسردگی دچار نمیشوند. او می افزاید: مشکلات خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، تعارضات فردی و مسائلی از این دست نیز در ابتلا به افسردگی تاثیرگذار است. چرا که جایگاه زنان از نظر اجتماعی در جامعه با مردان به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
محمدی در ارتباط با باورهای سنتی حاکم بر جامعه و نقش آن در افزایش ابتلا به افسردگی در زنان اذعان می دارد: شرایط موجود خود دلیلی بر ابتلا به افسردگی در میان زنان است، از اینرو برای جلوگیری از آن باید به حقوق زنان در جامعه توجه ویژه ای به عمل آید. عطا ا... محمدی در پایان خاطر نشان می کند: مادران افسرده فرزندان افسردهای را نیز تربیت می کنند که این خود میتواند تاثیرات بر جامعه تحمیل کند.
منبع: روزنامه آرمان
در تحقیقی که از سوی موسسه لنست منتشر شده به این موضوع اشاره دارد که مصرف الکل هر چقدر هم کم برای سلامتی مفید نیست و بهترین توصیه پرهیز کامل از نوشیدن الکل است.
این تحقیق در نشریه لنست منتشر شده و نتیجه بررسی مصرف الکل در افراد ١٥ تا ٩٥ سال در ١٩٥ کشور دنیا بین سالهای ١٩٩٠ تا ٢٠١٦ است. برای این پژوهش، محققان کسانی را که اصلا الکل نمینوشند با کسانی مقایسه کردند که روزی یک نوشیدنی الکلی مینوشند. این بررسی به این نتیجه رسیده که در تمام سنین، در سال ٢٠١٦ الکل هفتمین عامل مرگ و روزهای کاری از دست رفته بود (٢.٢ درصد مرگ زنان و ٦.٨ درصد مرگ مردان) اما در جمعیت ١٥ تا ٤٩ ساله، الکل مهمترین عامل مرگ است (٣.٨ درصد مرگ زنان و ١٢.٢ مرگ مردان).
این تحقیق الکل را "مهمترین" عامل خطرساز در "بار جهانی بیماریها" (Global Burden of disease) میداند و میگوید مرگ به تمام علتها و به خصوص سرطان با افزایش مصرف الکل بیشتر میشود بنابراین هیچ میزانی از الکل نیست که مصرف آن برای سلامتی مضر نباشد.
این تحقیق پذیرفته که مجموع خطراتی که الکل به همراه میآورد مثل سرطان و بیماریهای دیگر فراتر از فواید آن است.
دکتر مکس گریزولد از دانشگاه واشنگتن که سرپرستی این تحقیق را بر عهده داشته میگوید: "مطالعات قبلی برای الکل یک خاصیت محافظت از بعضی بیماریها را یافته بودند، اما ما به این نتیجه رسیدیم که الکل به هر میزان که مصرف شود مجموع خطرات برای سلامتی را بالا میبرد."
به گفته دکتر گریزولد، رابطه نزدیک الکل و سرطان، صدمات ناشی از نوشیدن الکل مثل تصادف و بیماریهای عفونی چون سل خاصیت محافظتی الکل از بیماریهای قلبی را بیاثر میکند."
پژوهشگران این تحقیق میگویند از نظر معیارهایی که در نظر گرفتهاند این یکی از جامعترین تحقیقات در این زمینه است. آنها همچنین متوجه شدند که نوشیدن الکل در کشورهایی که ضریب اجتماعی-جمعیتشناختی (SDI) بالاتری دارند بیشتر از کشورهایی است که این ضریب کم یا متوسط است.
مصرف مرتب الکل عمر را 'کوتاه' میکند
براساس تحقیق مهمی که بتازگی انجام شده حتی یک نوشیدنی الکلی در روز میتواند باعث کوتاهتر شدن عمر شود. بررسی ۶۰۰ هزار نفری که هر روز نوشیدنی الکلی مینوشند، نشان داد که مصرف ۵ تا ۱۰ نوشیدنی الکلی در هفته احتمالا عمر شخص را تا شش ماه کوتاه میکند.
براساس این تحقیق، با افزایش مصرف، کاهش عمر بیشتر میشود و کسانی که ۱۸ نوشیدنی الکلی یا بیشتر در هفته مینوشند این کاهش عمر تا ۵ سال خواهد بود.
برای این تحقیق که در نشریه لنست منتشر شده، دانشمندان وضعیت سلامت و عادات مصرف کنندگان الکل در ۱۹ کشور را مقایسه و حساب کردند اگر کسی از چهل سالگی به بعد به همین ترتیب به مصرف الکل ادامه دهد چقدر از عمرش کاسته میشود. این بررسی نشان داد که مصرف هر ۱۲.۵ واحد الکل در هفته خطر سکته مغزی را تا ۱۴ درصد، نارسایی قلبی را تا ۹ درصد، بیماریهای مرگبار مرتبط با فشار خون بالا را تا ۲۴ درصد و آنوریسم آئورت کشنده را تا ۱۵ درصد افزایش میدهد. پیش از این تحقیقی که در دانمارک انجام شده نشان داده بود که مصرف سه یا چهار نوبت الکل در هفته می تواند با خطر بروز دیابت نوع دوم مرتبط باشد.
به گفته کارشناسان بررسیهای گسترده این ایده را که مصرف متعادل الکل میتواند برای سلامت ما مفید باشد را به چالش کشیده است. تحقیقات پیشین حاکی از این بود که شراب قرمز ممکن است برای قلب خوب باشد هر چند که برخی از دانشمندان بر این باورند که در فواید الکل بیش از حد اغراق شده است.
تیم چیکو، پروفسور و متخصص قلب در دانشگاه شفیلد که در این تحقیق همکاری نداشته معتقد است که این تحقیق کاملا مشخص کرده که مصرف الکل تاثیر مثبتی بر سلامتی ندارد.
نویسندگان این تحقیق گفتهاند که این بررسیها دستورالعملی را که بریتانیا در سال ۲۰۱۶ توصیه کرد، تایید میکنند. بر اساس این توصیه حد مجاز مصرف الکل قبل از این که باعث افزایش خطر مرگ شود حدود ۱۲.۵ واحد در هفته است که معادل حدود ۵ پاینت آبجو یا ۵ لیوان ۱۷۵ میلی شراب میشود.
بر این اساس توصیه شده هم زنان هم مردان بیشتر از ۱۴ واحد الکل در هفته ننوشند که معادل شش نوشیدنی الکلی در هفته است. میزان محدودیت توصیه شده در مصرف الکل در کشورهای ایتالیا، پرتغال و اسپانیا تقریبا ۵۰ درصد بالاتر از این میزان است و در آمریکا حد مجاز مصرف الکل برای مردان تقریبا دوبرابر این میزان است.
دکتر آنجلا وود از دانشگاه کمبریج که مدیریت این تحقیق را برعهده داشته معتقد است: "پیام اصلی تحقیق این است که اگر الکل مینوشید، کم کردن مصرف احتمالا عمرتان را طولانی تر میکند و کمتر با خطر بیماریهای قلبی مواجه میشوید."
الکل 'به هر میزان میتواند باعث سرطان شود'
دانشمندان احتمال میدهند الکل با آسیب زدن به دیانای(DNA) باعث سرطان میشود محققان با بررسی شواهد و یافتههای علمی به این نتیجه رسیدهاند که بین نوشیدن الکل و ابتلا به سرطان رابطه علت و معلولی مستقیم وجود دارد.
آنها معتقدند دلایل محکمی وجود دارد که نوشیدن الکل احتمال حداقل هفت نوع سرطان را افزایش میدهد. در این میان سرطانهای دهان و گلو، حنجره، مری، کبد و روده کوچک و بزرگ و پستان بیشترین ارتباط را با نوشیدن الکل دارند.
این تحقیق که در نشریه علمی اعتیاد منتشر شده حاکی از این است که حتی نوشیدن کم الکل هم افراد را در خطر ابتلا به سرطان قرار میدهد. آنها معتقدند که ارتباط الکل با سرطان صرفا یک رابطه آماری است، دلایل و شواهد موجود به قدری محکم هستند که میتوان نتیجه گرفت الکل باعث سرطان میشود هر چند که عموم مردم ارتباط بسیار نزدیک الکل با سرطان را نادیده میگیرند.
جنیکانر از دانشگاه اتاگو نیوزیلند میگوید از سال ۲۰۱۲ تا به حال الکل جان نیم میلیون نفر را به دلیل سرطان گرفته است، تقریبا شش درصد تمام موارد مرگ به علت سرطان در دنیا.
به گفته وی، "شواهد قوی نشان میدهند که الکل در هفت جای بدن، و حتی بیشتر، باعث سرطان میشود." با اینکه دانشمندان دقیقا نمیدانند الکل چرا باعث سرطان میشود.
دکتر کانر میگوید دلایل محکم و کافی آنقدر هست که بدون دانستن علت دقیق، نتیجه بگیریم الکل باعث سرطان میشود: "برای اینکه الکل را عامل سرطان بدانیم نیازی نیست که مکانیسم خاصی را که الکل هفت نوع سرطان را افزایش میدهد ثابت کنیم."
به گفته دکتر کانر از نظر خطر سرطان، هر مقدار مصرف الکل خطرناک است؛ البته این خطر در افرادی که نوشیدن الکل را کنار میگذارند، کاهش پیدا میکند.
در این تحقیق، پژوهشگران با مدلسازی نشان دادند زنانی که هر روز دو واحد الکل مصرف میکنند، ۱۶ درصد بیش از زنانی که الکل نمینوشند در خطر ابتلا و مرگ ناشی از سرطان پستان هستند. در آنها که روزی پنج واحد الکل مینوشند این احتمال به چهل درصد افزایش پیدا میکند.
دستورالعمل تازه وزارت بهداشت بریتانیا که اوایل امسال (۲۰۱۶) منتشر شد هم حاکی از این بود که نوشیدن الکل 'به هر اندازهای خطر ابتلا به سرطان را افزایش میدهد' و مصرف روزانه الکل باید به مراتب کمتر از میزانی باشد که تاکنون توصیه شده است.
سوزانا براون از بنیاد جهانی تحقیقات سرطان میگوید بسیاری از مردم فکر میکنند الکل فقط به سرطان کبد ربط دارد اما این بررسی جدید نشان میدهد بین نوشیدن الکل و شماری از سرطانهای مختلف رابطه نزدیکی وجود دارد از جمله با دو سرطان شایع، روده کوچک و پستان: "در میان شواهدی که میبینیم یکی این است که خطر سرطان با افزایش مصرف الکل افزایش مییابد بنابراین ما هم موافقیم که دلایل محکمی وجود دارد که مصرف الکل به طور مستقیم باعث سرطان میشود."
"برای پیشگیری از سرطان ما مدتها است که توصیه کردهایم مردم اصلا الکل ننوشند اما میدانیم که گفتن آن سادهتر از انجام دادنش است." بنیاد جهانی تحقیقات سرطان پیش از این گفته بود نوشیدن روزانه سه نوشیدنی الکلی، یا بیشتر، خطر سرطان معده را افزایش میدهد.
مصرف الکل در ایران
الکل؛ شایعترین ماده مصرفی در ایران تا به حال آماری رسمی درباره سوء مصرف الکل منتشر نشده است. اما بخصوص در طول دهه اخیر، طبق گزارشهای مرکز اورژانس و مسمومیت در استانهای ایران، آمار مسمومیت به الکل در حال افزایش بوده و در مقابل، سن مراجعان رو به کاهش بوده است.
در همین مدت، تحقیقاتی که بر روی جمعیتهای کوچک انجام شده، حکایت از افزایش مصرف به ویژه در بین جوانان و دانشجویان داشته است. برای مثال، تحقیقی که در ۵۷ دانشگاه در ایران روی بیش از پنج هزار دانشجو انجام شد نشان داد که مصرف الکل بیشتر از مواد دیگر (مخدر یا سکرآور) رایج بوده و از نظر تکرار مصرف نیز در رده اول قرار داشته است.
در سال ۱۳۹۱، وزارت بهداشت ایران به طور غیر مستقیم و با توزیع پرسشنامه، برنامهای کشوری را برای تخمین میزان مصرف الکل آغاز کرد. بر اساس این تحقیقات، "الکل بیشتر از هر ماده [مخدر یا سکرآور] دیگری در ایران مصرف میشود" و شمار کسانی که الکل می نوشند به "بیش از یک و نیم میلیون نفر" میرسد که "۳۰ درصد زن و ۷۰ درصد مرد هستند." علاوه بر این، ۲ درصد جمعیت حداقل یک بار در طول سال قبل از توزیع پرسشنامه الکل نوشیده بودند که این میزان، در جوانان ۱۸ تا ۳۰ سال بیشتر بود و به ۵ درصد میرسید.
تاثیرات اجتماعی مصرف الکل
از نظر روانشناسان یادگیری اجتماعی، تبلیغات رسانه های جمعی یکی از عوامل موثر در تشویق افراد به مصرف مشروبات الکلی می باشد، همچنین فرزندان این الگوهای رفتاری را از والدین الکلی خود با مشاهده رفتار آنها می آموزند، در واقع والدین در کنار هنرپیشه های معروف، سیاستمداران بزرگ، ورزشکاران و ... الگوهای بی بدیل فرزندان می باشند که رفتار آنها در ذهن فرزندان حک شده و بعدها آموخته و تکرار می گردد.
در این دیدگاه وقتی فرزندان با مشاهده پدران کم حوصله و بداخلاق خود و یا زمانی که از نظر خلقی دچار آشفتگی بوده و برای رهایی از ناراحتی مشروبات الکلی مصرف کرده و بعد از آن حالت سرخوشی و شنگولی به آنها دست می دهد می آموزند که برای رهایی از مشکلات خلقی باید الکل مصرف کنند. در صورتیکه این تاثیرات زودگذر و موقت اما مخرب است.
از دیدگاه رفتارگرایان،مصرف الکل برای دستیابی به یک مشوق مثبت،یعنی با هدف رسیدن به یک حالت سرخوشی می باشد،از سوی دیگر این دیدگاه معتقد است که بسیاری از افراد برای فرار از یک حالت تشویش روحی و نجات از مشکلات خلقی الکل مصرف می کنند.
از دیدگار روانشناسان زیستی نگر نیز افراد الکل مصرف می کنند تا شلیکهای عصبی بیشتری در ذهن آنها ایجاد شده تا آنها را به سرخوشی های بیشتری برساند.
پرخاشگری، درگیری های فردی و خانوادگی، کودک آزاری، همسر آزاریف مردم آزاری و قتل و جنایت، خودکشی و پایین آمدن قدرت حافظه همراه با از دست دادن قدرت اراده و تصمیم گیری و عدم آینده نگری را باید از تاثیرات مخرب مشروبات الکلی دانسته که سالانه در کنار از بین بردن کانون خانواده ها هزینه های بسیار زیادی را برای سازمانهای ذیربط برجا می گذارند.
همه ما میدانیم که دیسیپلین و انضباط در پرورش بچههای سالم اهمیت زیادی دارد، اما کودکان حساس را که نسبت به سایر کودکان همه چیز را عمیقتر حس میکنند چگونه باید تربیت کنیم؟
تربیت بچههای حساس
حساس بودن هیچ ایرادی ندارد. در واقع یک کودک حساس میتواند یکی از مهربانترین و دلسوزترین بچههایی باشد که میبینید. اما بزرگ کردن یک بچه حساس برای شما به عنوان پدر و مادر چالشهایی دارد.